ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 21 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

آخرین هفته ی آبان

یه دوشنبه،یه صبح کله ی سحر،دختر شاد و سرحال،خرمن خشک برگا شما باشین چیکار میکنیـــــــــــــــــــــــن؟ حمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله؟! برگا فقط رو زمین جالب نیستن تو آسمون و پروازشون،مشت کردن برگا ،بغل کردنشون م خیلی (به قول دردونه)حال میده جمعه آخر آبان به سرعت برق و باد میزنیم بیرون بدون هیچ امادگی اولش یه چایی و بعدتر یه پیاده روی کوتاه دختر و پدر فیگور قبل از خستگی استراحت رفع خستگی دوباره حرکت فیگور فتح قله یه غذای چرب و پر انرژژی بعد از پیاده روی دردونه مهمونه بابای خونه یه سیب زمینی و ...
20 بهمن 1393

بازی90

 ما را به راه راست هدایت مکن که ما/ از پیچ و تاب زلف به مقصد رسیده ایم... بازم بازی رنگ با پس زمینه ی سفید یه دختر بی هدف تو اتاق و یه مامان که شب مهمون داره دنبال یه بازی بی دردسر و راحت دستمال توپی،قطره چکان،رنگ رقیق شده اون حباب تهمونده رنگا، تو قطره چکان وقتی میافتاد رو دستمال توپی و ماهرخ هر کار میکرد نمیترکید واسش جالب بود وقتی انگشتا از فشار به تیوپ قطره چکان خسته میشه میریم سراغ راه آسانتر(انگشت) عمود گرفتن دستمال و رنگ و قطره چکان م نتیجه جالبی میده شلوغ بازیای ماهرخ ااااااااااااااااو تو این گرونی دستما...
20 بهمن 1393

به خودم

امروز ساعتمان دوباره زنگ زد 27 بار کوبید بر مخمان بيشتر كه به خودم خيره ميشوم   خودم ديده ميشود كه مدام   خيره ميشود به خودم   خيره ميشود به خودش... به صبح بگو به گیجی ِ ظهر بفهماند، که دلگیری غروب را به عمق هر شبی که ریسه رفته ام،                             دوباره صبح شده است!       ادامه های مرا   یادآوری کن به روز       منبع شعر...
20 بهمن 1393

بدون عنوان

  بعضی از شادی ها را دیگران خراب کردند، خیلی از خوشی ها را خودمان کوفت خودمان کردیم. زندگی است دیگر .. یک وقت هایی نوک پا نوک پا راه میروی که خیس نشوی، یک زمانی هم همه ی دار و ندارت را به آب میزنی، دل به دریا میزنی .. هر چه هست داستان یک لحظه است، یک آن ، یک مهلت ، یک فرصت اصلا یک "فرصت" را بگذاری که بگذرد؛ "این زمان" میشود " آن زمان " .. میشود بسان چای یخ کرده ی روی میز که با عشق دم کرده بودی و یادت رفته، سرد شده، از دهان افتاده .. طعم تلخ و گس شده اش حالا با هیچ قند و شکلاتی به مذاق هیچ طبعی خوش نمی آید .. خورده نمیشود که نمی شود، باید بریزیش دور .. "فرصت" را که بگذاری بگذرد میشود...
20 بهمن 1393

دیالوگ 12

امروز ته ته و فوق العاده ته آرایشی کردیم و خواستیم در مراسمی خاص حاضر شویم(رویما از لوازم آرایشی سخت گریزان است) رفتیم و برگشتیم هنوز لباس زمستانی بر تن سنگینی میکرد دختر همچون ماه با چهره ای در هم کشیده و مدبرانه چنین حکم را اعلام کردند ماهرخ:مامان پاشو ارایشت پاک کن من: در ادامه من:خوب باشه حالا ماهرخ:نه میگم پاشو برو پا کن من:چرا؟ ماهرخ:باز فردا بابا می یاد،تو هم اینجا نشستی(جای همیشگی من تو خونه) به بابا میگی نظرت چیه؟اونم میگه زشت شدی،بعد ناراحت میشی من: من:ماهرخ تو چی فک میکنی؟ ماهرخ:بنظر من که زشت شدی برو بشور من:خووووووووووووود ک.ش.ی   ...
20 بهمن 1393

بازی 89

عکاس باشی با گوشی دیزلی و هندلی ما عکس گرفته   مدتی فکر ما را چیست و کجایی بودن سوژه اش، مغشوش کرد نظر از  شما چیست؟ عایا؟ ادامه مطلب و بازی ما بودیم و تیک تیک ثانیه ها،آفتاب عجول و عمر درگذر خواستیم از وقتمان در عین بی حوصلگی مان که دخترک در آن نقشی نداشت استفاده کنیم مقوا و مداد رنگی یا شمعی با تمام پتانسیل در حال انفجار هیجان و شور و جیغ خط خطی کردیم،رنگ کردیم با شور بیشتر رنگی مشکی، حاصل از فشار زیاد مداد شمعی را بر مقوای منقش از رنگهای هیجاناتمان گستراندیم آن زمان است که کودک با شئی مناسب و نوک تیز خلق اثر میکند و ما و خود را شگفت زده آدم و درخت ...
20 بهمن 1393

زنده باد ازادی

دستان اسیر دخترک را آزاد کردیم خودٍ خودمان او گله ای نداشت اما بر ما سخت میگذشت 20 روز دستی گچی و سنگین،20 شب خواب سخت ازادش کردیم همچون پروانه از پیله و شادی کرد البته کمی ترس بر چهره داشت ،شاید بگمانش بجای دست ،چوب قرار است ببیند و این هم نتیجه 20 روز استراحت و ضعف،حتما متوجه ضعف در دست چپ می شوید     ...
20 بهمن 1393

تو خوبــــــــــــــــــــــــــــــی

تا هجده سالگي روزي پنجاه بار به جا به موقع به فرزندتون بگيد تو خوبي (نه تو باهوشي، تو خوشگلي، تو زرنگي، تنها بگيد تو خوبي). روزي يكبار بهش بگوييد نمي دونيد تا بفهمه ندونستن بد نيست و حداقل هفته اي يكبار ازش معذرت بخوايد تا بدونه تنها او نيست كه كار اشتباه ميكن.         ادامه مطلب لطفا گفتن تو زيبايي باهوشي زرنگي به كودك اشتباه نيست تاثير بد هم نداره اما اون تاثير مد نظر كه كودك به اين نتيجه برسه "من خوبم" و دنيا جاي خوبيه رو نداره. وقتي بهش ميگيم زرنگ باهوش خوشگل و او به مدرسه ميره و به نحوي يا به خاطر ديدن افراد بهتر و زرنگ تر از خودش يا وقتي احساس حماقت ميكنه از نفهميدن يك مطلب، به ...
20 بهمن 1393

بازی88

امروز روز خوبيست. ميدانم. تو باشي ومن باشم ... از اين بهتر نميشود.     اولش را با ساز کمانچه داریم ماهرخ:می خوام آهنگ دیم دیم دیدیم دییییم بزنم کتابی در مورد سازهای ایرانی و بین المللی دارم به ماهرخم میدم که ببینه و بشناسه ************************ فصل زعفرون و نیشابور ما هم تولید چشم گیری از این محصول داره این روزا خیلی از خونه ها با عطر ملایم و رنگ بنفشش که روح ر نوازش میده بساط گلای  زعفرون دارن جنس ملایم برگهای گل زعفرون خیلی دلچسبه حتی واسه ما بزرگترا دخترک کلی دوست داشت **************************** از وقتی دست بگردن دخترک آویزون شده کار با مداد و دفتر کمتر شد...
20 بهمن 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد